vasael.ir

کد خبر: ۷۸۷۳
تاریخ انتشار: ۱۳ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۸ - 04 March 2018
حجت‌الاسلام رضاییان/ جلسه 10

فقه سیاسی| بررسی دو رویکرد در حوزه نظریه پردازی اصول فقه

وسائل ـ در اصول فقه حواسمان باشد که دچار انحراف نشویم، بلکه دقتمان بیشتر شود، لذا فقه برای کشف اصول نخست باید گستره فقه را مشخص کند، بعد ببینیم آیا با دقت می توانیم به اصول برسیم یا نه، خیلی‌ها می‌گویند گستره فقه به فقه سیاسی نمی‌رسد، از این‌رو دیگر نوبت به اصول فقه سیاسی نمی‌رسد.

به گزارش خبرنگار پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، دوشنبه 7/17/96 جلسه درس مبادی فقه سیاسی حجت‌الاسلام رضائیان در حرم مطهر معصومه(س) برگزار شد که خلاصه و متن آن در ذیل تقدیم خوانندگان گرامی می‌شود.

به خاطر پیچیده شدن و جزئی شدن مسائل نیاز به دقت و دستگاه فهم دقیقتری داریم، دو راه داریم:

1- کشف فرآیند نظریه پردازی و بعد بالا رفتن دقت و تولید فقه جدید

2- نگاه ابزاری به اصول و اصول را یک سری قاعد کلی بگیریم

فرق: اولی کاملا پیشینی است؛ ولی دومی مقداری پیشینی و مقداری پسینی است.

مصدر اصلی فقه کجاست: 1- نگاه مکلف محور  2- نگاه مولا محور

 

اصل بحث:

ضرورت دقت در دستگاه فهم

اقتضائات و ضرورت‌های جدید سؤالاتی را برای ما بوجود می آورد و این سؤالات باید برای ما حل شود، تا فضای زندگی از حیث اینکه مکلف هستیم روشن شود، منابع ما که دست نخورده است و همان منابع دست اول است که باید به آنها مراجعه کنیم و حکم را بفهمیم، پس باید مقداری دقت دستگاه فهممان را بالاتر ببریم، شاید این مثال خیلی بر راه نباشد.

قبلا در جنگ‌ها اگر می‌خواستند کسی را هدف قرار دهند، با یک منجنیق این کار را انجام می دادند؛ اما الان در جنگ، دقت، شتاب موشک و.... باید خیلی بالا باشد، تا دقیق به نقطه بخورد، ضرورت و تقابلی که تغییر کرده است، ابزار خاص خودش را لازم دارد، ابزار هم یا نرم است یا سخت، تنها دقت است که تغییر کرده است، هدف هم که همان تقابل با دشمن است.

اگر مثلا در مسأله طهارت قبلا صرف یک نگاه کردن اجمالی کفایت می کرد، تا ما علم پیدا کنیم، الان که مبتلا به ویروس‌های متعدد شده ایم در آزمایشگاه با یک ظرافت و دقت خاصی نگاه می کنند، الان ظرافت و پیچیدگی مسایل زندگی بشر خیلی بیشتر شده است؛ لذا باید روشن شود که چکار باید بکند و چکار نباید کند، تکلیفش در این پیچیدگی ها باید روشن شود.

مکلف که همان مکلف است خدای خالق هم که همان خداست، فقط انسان در این بستر جدید باید بداند چکار باید کند، ما نیاز به ابزار دقیقتری داریم، این را در حوزه نظریه پردازی ما با دو رویکرد بیان کردیم:

 

دو رویکرد در حوزه نظریه پردازی

1- بیاییم اینجا در فرآیند تولید نظریه اصولی دقت کنیم و کشف فرآیند کنیم و بعد دقت این فرآیند را بالا ببریم، تا تولید فقه جدیدی هم داشته باشیم؛ یعنی پاسخ به مسائل جدید.

ابتدا باید مقدمات را دقیق بررسی کنیم:

 

مسأله اول: اولا اینکه از حیث نگاه مقدمی به اصول بگویم این اصول یعنی چی؟ این علم چیست؟ تقریبا همه بزرگان ابتداء رفته‌اند، سراغ تعریف علم اصول و بعد در مورد موضوع و مسائل اصول صحبت کرده‌اند.

اگر ما سؤال کنیم که اصل چیست و فایده و کارکرد این اصل چیست؟ یک تبادری از این اصل به اذهان همه می آید و آن این است که به معنای ریشه و قاعده کلی، اساس، پایه.

این نگاه ابتدایی خوب است؛ اما وقتی ما از اصول فقه صحبت می‌کنیم، لزوما یک سری قواعد و اصولی را بدست می آوریم، یا چیزهای دیگری را هم بدست می‌آوریم؟ وقتی می فرمایید اصول فقه، اصول یک پایه ای دارد به نام فقه، این فقه چیست؟ که نیاز به اصول دارد.

 

مسأله دوم: این است که در این اضافه و ارتباط چه اتفاقی می افتد، آیا چیز جدیدی هست یا خیر؟ باید یک نگاه اجمالی به فقه داشته باشیم.

این فقه طبق تعریف رایج احکام فرعیه ای است، سؤال این است که آیا این احکام فرعیه در مقابل احکام اصلیه است؟ اینطور نیست، فرعیت از این جهت است که فقه می خواهد بیان کند انسان در دنیا برای رسیدن به کمال چه مسیری را باید طی کند، بر می‌گردیم به اینکه مصدر اصلی فقه از کجاست و ضرورت فقه چیست؟

پاسخ اول به سوال این است که ما از دریچه موضوع فقه وارد می شویم که می شود مکلف، انسان در دار دنیا خلق شده است، این انسان حب کمال دارد، بستر زندگی او دارای پیچیدگی هایی است که علم او کفایت دانستن چگونگی خروج از این پیچیدگی‌ها را برای رسیدن به کمال ندارد.

از آن جهت که این انسان مخلوق یک خالق است، آن خالق برای برآورده شده هدف خود از خلقت باید راه را به مخلوقش نشان بدهد و این راهنمایی او می شود شریعت به معنای عام، که اصول و فروعی دارد و اصول بستر فکر مکلف است و فروعش راهبری او را در مسیر زندگی مشخص می کند، این نگاه اول در مورد اصول فقه است.

اما نگاه دوم در همین فقه این است که عالم و هستی اصالتا و بالذات ملک خداوند است؛ از آن جهت که حق تابع ملکیت است و حق مطلق خداوند است و انسان مختار آفریده شده است و بر حوزه رفتار خود تسلط دارد.

برای خود حقوقی قرار می‌دهد و فرض می کند تمام این حقوق و شؤون انسانی تابع آن حق مطلق است؛ از این‌رو انسان باید در رفتار و حوزه اختیار خود ناظر به حقوق معین شده باشد و بر طبق میل حق مطلق کار کند، این حقوق به نحو تکالیف در شریعت مشخص شده است.

 

اگر ما بپرسیم که گستره موضوع فقه که رفتار مکلفین است چقدر است؛ وسعتش چقدر است؟

باید روشن شود، چون ما دنبال اصول فقه هستیم، می‌خواهیم اصول شریعت که یک گستره ای دارد و این گستره رفتار مکلف است؛ می‌خواهم این را مشخص کنم که اگر مشخص نشود، اصول آن هم مشخص نمی شود؛ لذا از جمله مواردی که مغفول مانده، پیش فرض آنها این بوده است که فقه روشن است؛ در حالی که نیاز به دقت بیشتر دارد؛ اما رویکرد دوم این است که اصول را به معنای قواعد کلی بگیریم یا نگاه ابزاری داشته باشیم، ابزار استنباط.

 

فرق دو رویکرد

فرقش این است که ما می رویم در فقه ببینیم قواعد مشترکی که در همه فقه است و مورد استفاده قرار می گیرد چیست، استخراج کنیم و بعد در مورد آن صحبت کنیم.

این نوع نگاه نیاز به این دارد که من فقه مدون داشته باشم و بعد قواعد کلی را از آن استخراج کنم و بشود اصول فقه، قواعدی که در همه ابعاد از آن استفاده شود و رویکرد دوم اینطور نیست، می‌گوید شما یک اجمالی از فقه می دانی، ببین برای این که از او استخراج کنی چه می خواهی قبل از اینکه وارد معدن شوی.

باید ابزاری با خودت داشته باشی و این کمتر مورد توجه واقع شده است مثل سید مرتضی که در الذریعه می‌فرماید: اعلم ان الکلام فی اصول الفقه انما هو فی حقیقة الکلام فی ادلة الفقه.

این نگاهی است که برخی از اصولیون تعریف اصول را برده اند به سمت ادله اربعه، تعریف اصول فقه را گرفته اند تعریف ادله اربعه، ادله اربعه که خود فقه است بعد رفته اند سراغ نحوه دلالت، این نحوه دلالت آیا خودش است یا شما می‌خواهید چیزی از بیرون به آن ضمیمه کنید؛ اگر از خودش هست که باز هم از داخل آن آمده است، اگر از چیز بیرونی هست باید به آن چیز تعریف کنید.

ایشان دارند که اصول فقه «انما هو الکلام فی کیفیة الدلالة ما یدل من هذه الاصول علی الاحکام علی طریق الجملة دون التفصیل»، این کیفیت دلالتی است که ما با آن کار داریم، این کیفیت از کجا آمده است؛ در کلام مرحوم محقق در معارج می‌فرماید: ...و اصول فقه فی الاصطلاح هو الطرق الفقه علی الاجمال، طرق چیست؟ اجمال دارد.

ما یک چیزی را الان روشن می کنیم، ما با هر دو رویکرد کار می کنیم؛ اما بیشتر ما به دنبال ابزاری هستیم که از منابع استخراج می‌شود، بحث در حدود و ثغور مباحث قبل نیست؛ اما تحلیل ما ثمره دارد و مهم است، ما دنبال ابزارهای واکاوی فقه هستیم، یک سری پیشینی اند و یک سرس پسینی اند.

مثلا اگر فردی را در نظر بگیرید که با معصوم مشافهتا برخورد داشته است، امام وقتی در قالب شریعت چیزی را به او می گوید، آیا او باید از این وظیفه بیرون بیاورد یا خیر؟

آیا حکم را می فهمد یا صبر می کند، تا فرد دیگری برای او حکم را استخراج کند؟ آیا او باید از قبل یک سری چیزهایی را می دانسته، تا این فهم برای او حاصل شود یا خیر؟

این قواعد را لزوما از خود معصوم نگرفته است، چون فرض ما این است که مواجهه ابتدایی صورت گرفته است، پس اینجا خلاف فرض است؛ اگر بخواهد ابزارش را از معصوم بگیرد، غالب افراد مورد خطاب ابزارهایی را از قبل دارند، یعنی سطوح فهم مکلفین هم تأثیر دارد.

 

سؤال: این چیزهای پیشینی که می دانسته است، چرا باید اینطوری باشد، آیا غیر از این است که معصوم بر طبق قواعد عرف صحبت می‌کرده است یا خیر؟

جواب: خودش می شود یک مسأله ابزاری حتی تطابق اراده استعمال جدی هم در این فضا در می آوریم، آیا من می توانم از صحبت هایم چیزی خلاف عرف را ارده کنم یا خیر؟

اگر تطابق نباشد، باید قبل از عرف روشن می شد و الا خلاف بنای عقلاست؛ البته این بحث فضای هرمنوتیکی دارد، چرا باید اصول مشخص شود، تا وجه مشترکی که عقلایی است مشخص شود.

در فضای هرمنوتیکی هر کسی هر درکی داشت، قابل توجه است؛ اما عقلا یک چیزی را می فهمند و خواص آن چیز را به صورت تعمیقی می فهمند؛ لذا ما آن چیزی که به تعدد می رسد را قبول نداریم.

بنابراین در اصول فقه حواسمان باشد که دچار انحراف نشویم، بلکه دقتمان بیشتر شود، لذا فقه برای کشف اصول نخست باید گستره فقه را مشخص کند، بعد ببینیم آیا با دقت می توانیم به اصول برسیم یا نه، خیلی‌ها می‌گویند گستره فقه به فقه سیاسی نمی‌رسد، از این‌رو دیگر نوبت به اصول فقه سیاسی نمی‌رسد./907/م

مقرر: محمد کاظم محدثی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۲۰ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۱:۵۳
طلوع افتاب
۰۶:۰۸:۰۰
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۲۶
غروب آفتاب
۱۹:۵۸:۰۸
اذان مغرب
۲۰:۱۶:۳۳